کد مطلب:328022 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:325

سوره بقره ، آیات 220، 219
یسلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر و منفع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما و یسلونك ماذا ینفقون قل العفو كذلك یبین اللّه لكم الایات لعلكم تتفكرون .(219) فی الدنیا و الاخرة و یسئلونك عن الیتمی قل اصلاح لهم خیر و ان تخالطوهم فاخونكم و اللّه یعلم المفسد من المصلح و لو شاء الله لاعنتكم ان اللّه عزیز حكیم .(22)





ترجمه آیات

از تو حكم شراب و قمار را می پرسند بگو در آن دو گناهی است بزرگ و منافعی است برای مردم اما اثر سوء آندو در دلها بیش از منافع صوری آنها است و نیز از تو می پرسند چه تعداد انفاق كنند؟ بگو حد متوسط را خدا اینچنین آیات را برایتان بیان می كند تا شاید تفكر كنید. (219)

هم درباره دنیا تفكر كنید و هم درباره آخرت و از تو مساءله ایتام را می پرسند بگو اصلاح امور آنان بهتر است از رها كردن آنان از ترس اینكه مبادا از مال آنان بطرف شما آید و اگر با آنان اختلاف كنید برادران شمایند و خدا مفسد شما را از مصلحتان می شناسد و اگر خدا می خواست شما را به مشقت می انداخت .(220)

بیان آیات





یسئلونك عن الخمر و المیسر...





معنای خمر و میسر و ذكر چگونگی بازی مسیر

كلمه (خمر) بطوریكه از لغت استفاده می شود به معنای هر مایع مست كننده است ، مایعی كه اصلا به این منظور درستش می كنند، و اصل در معنایش ستر (پوشیدن ) است ، و اگر مسكر را خمر و پوشاننده خواندند، بدین جهت است كه عقل را می پوشاند، و نمی گذارد میان خوب و بد و خیر و شر را تمیز دهد، روپوش را هم كه زنان با آن سر خود را می پوشانند ازهمین جهت خمار می گویند، و نیز می گویند (خمرت الاناء) یعنی من روی ظرف را پوشاندم ، و نیز اگر می گویند (اخمرت العجین ) معنایش این است كه من مایه خمیر را داخل خمیر كردم ، و اگر مایه را خمیر گفته اند، به این جهت است كه قبلا خمیر می شود، و رویش را می پوشانند.

و خمر به معنای مسكر در عرب تنها در شراب انگور و خرما و جو استعمال می شده چون غیر این چند قسم مسكری نمی شناختند و بعدها مردم به تدریج اقسام آن را زیاد كردند كه هم از جهت نوع بسیار شد، و هم از حیث درجه سكرش انواع مختلفی پیدا كرد، و به هر حال همه انواعش خمر است .

و كلمه (میسر) در لغت به معنای قمار است ، و مقامر (قمارباز) را یاسر می گویند، و اصل در معنایش سهولت و آسانی است ، و اگر قمار باز را آسان خواندند به این مناسبت است كه قمار باز بدون رنج و تعب و به آسانی مال دیگران را به چنگ می آورد، بدون اینكه كسبی كند، یا بیلی بزند، و عرقی بریزد البته میسر در عرب بیشتر در یك نوع خاصی از قمار استعمال می شود، و آن عبارت است از انداختن چوبه تیر كه از لام و اقلامش هم می گویند.

و اما چگونگی این بازی اینطور بوده كه شتری را می خریدند و نحر می كردند، و آن را بیست و هشت قسمت می كردند، آنگاه ده چوبه تیر كه یكی نامش فذ، و دوم تواءم ، و سوم رقیب و چهارم حلس ، و پنجم نافس ، و ششم مسبل ، و هفتم معلی ، و هشتم منیح ، و نهم سنیح ، و دهم رغد، نام داشت قرار می دادند، و همه می دانستند كه از این بیست و هشت سهم یك جزء سهم فذ است ، و دو جزء سهم تواءم ، و سه جزء سهم رقیب ، و چهار جزء سهم حلس و پنج قسمت سهم نافس ، و شش سهم از آن مسبل ، و هفت قسمت كه از همه بیشتر است از آن معلی است ، و هشتم و نهم و دهم سهم نداشتند، آنگاه به شكل بخت آزمائی دست می بردند، و یكی از آن ده تیر را بیرون می آوردند، اگر فذ بیرون می شد، یك سهم از بیست و هشت سهم را به كسی كه فذ را به نامش بیرون آوردند می دادند و اگر تواءم بیرون می شد دو سهم ،

و همچنین و اگر یكی از سه چوبه منیح و سفیح و رغد به نام كسی در می آمد، چیزی از آن سهام عایدش نمی شد، با اینكه صاحبان این سه سهم در دادن پول شتر شركت داشتند و این عمل همیشه میان ده نفر انجام می شد، و در تعیین اینكه چه كسی صاحب فذ، و چه كسی صاحب تواءم و یا آن هشت چوبه دیگر باشد با قرعه تعیین می كردند.





قل فیهما اثم كبیر





معنای (اثم ) و بیان مضرات جسمانی و اخلاقی میگساری

كلمه (كبیر) با ثای سه نقطه یعنی كثیر نیزقرائت شده ، و كلمه (اثم ) از نظر معنا نزدیك است به كلمه (ذنب )، و نظای ر آن ، و آن عبارت است از حالتی كه در انسان ، یا هر چیز دیگر یا در عقل پیدا می شود كه باعث كندی انسان از رسیدن به خیرات می گردد، پس اثم آن گناهی است كه به دنبال خود شقاوت و محرومیت از نعمت های دیگری را می آورد، و سعادت زندگی را در جهات دیگری تباه می سازد، و دو گناه مورد بحث از همین گناهان است و بدین جهت آن را اثم خوانده .

اما می گساری مضراتی گوناگون دارد، یكی مضرات طبیعی ، و یكی اخلاقی ، و یكی مضرات عقلی ، اما ضررهای طبیعی و آثار سوء و جسمی این عمل اختلال هائی است كه در معده ، و روده ، و كبد، و شش ، و سلسله اعصاب و شرایین ، و قلب ، و حواس ظاهری ، چون بینائی و چشائی و غیر آن پدید می آورد كه پزشكان حاذق قدیم و جدید تاءلیفات بسیاری نوشته و آمارهای عجیبی ارائه داده اند، كه از كثرت مبتلایان به انواع مرضهای مهلكی خبر می دهد كه از این سم مهلك ناشی می شود.

و اما مضرات اخلاقی شراب این است كه علاوه بر آثار سوئی كه گفتیم در درون انسان دارد و علاوه بر اینكه خلقت ظاهری انسان را زشت و بی قواره می كند، انسان را به ناسزاگوئی وا می دارد، و نیز به دیگران ضرر می رساند، و مرتكب هر جنایتی و قتلی می شود، اسرار خود و دیگران را فاش می سازد، به نوامیس خود و دیگران هتك و تجاوز می كند، تمامی قوانین و مقدسات انسانی را كه اساس سعادت زندگی انسانها است باطل ولگد مال می كند، و مخصوصا ناموس عفت نسبت به اعراض و نفوس و اموال را مورد تجاوز قرار می دهد، آری كسی كه مست شده و نمی داند چه می گوید و چه می كند، هیچ جلوگیری كه از افسار گسیختگی مانعش شود ندارد، و كمتر جنایتی است كه در این دنیای مالامال از جنایات دیده شود و شراب در آن دخالت نداشته باشد، بلكه مستقیم و یا حداقل غیر مستقیم در آن دخالت دارد.

و اما ضررهای عقلیش این است كه عقل را زایل و تصرفات عقل را نامنظم و مجرای ادراك را در حال مستی و خماری تغییر می دهد، و این قابل انكار نیست و بدترین گناه و فساد هم همین است ،

چون بقیه فسادها از اینجا شروع می شود و شریعت اسلام همانطور كه قبلا هم گفته شد اساس احكام خود را تحفظ بر عقل قرار داده ، خواسته است با روش عملی ، عقل مردم را حفظ كند، (و بلكه رشد هم بدهد)، و اگر از شراب ، و قمار، و تقلب ، و دروغ ، و امثال این گناهان نهی كرده ، باز برای این است كه اینگونه اعمال ویرانگر عقلند و بدترین عملی كه حكومت عقل را باطل می سازد در میان اعمال شرب خمر، و در میان اقوال دروغ و زور است . پس این اعمال یعنی اعمالی كه حكومت عقل را باطل می سازد، و در راس آن سیاست هائی است كه مستی و دروغ را ترویج می كند، اعمالی است كه انسانیت را تهدید می كند، و بنیان سعادت او را منهدم ساخته ، آثاری هر یك تلخ تر از دیگری ببار می آورد، آری شراب آب شور را می ماند كه هر چه بیشتر بنوشند تشنه تر می شوند، آنجا كه كار به هلاكت برسد، آثار این آب آتشین هم روز به روز تلخ تر، و بر دوش انسانها سنگین تر است ، چون مبتلای به شراب جرعه ای دیگر می نوشد تا بلكه شاید خستگیش بر طرف شود، ولی تلاشی بیهوده می كند.

و این فخر برای دین مبین اسلام این محجه بیضا و شریعت غرابس است ، كه زیر بنای احكام خود را عقل قرار داده ، و از پیروی هوای نفس كه دشمن عقل است نهی فرموده .

و گفتنی های ما پیرامون شرب خمر بیش از اینها است ان شاء اللّه تتمه آن در سوره مائده از نظر خواننده خواهد گذشت .

تحریم تدریجی میگساری توسط شارع مقدس اسلام

و از آنجائی كه مردم به قریحه حیوانیت كه دارند همواره متمایل به لذائذ شهوت هستند، و این تمایل شهواتی را

بیشتر در بین آنان شایع می سازد تا حق و حقیقت را، و قهرا مردم به ارتكاب آنها عادت نموده تركش برایشان دشوار می شود، هر چند كه ترك آن مقتضای سعادت انسانی باشد، بدین جهت خدای سبحان مبارزه با اینگونه عادتها را تدریجا در بین مردم آغاز كرد، و با رفق و مدارا تكلیفشان فرمود:

یكی از این عادات زشت و شایع در بین مردم می گساری بود، كه شارع اسلام به تدریج تحریم آن را شروع كرد، و این مطلب با تدبر در آیات مربوط به این تحریم كه می بینیم چهار بار نازل شده كاملا به چشم می خورد.

بار اول فرموده : (قل انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ، و الاثم و البغی بغیر الحق ) و این آیه در مكه نازل شده ، و بطور كلی هر عملی را مصداق اثم باشد تحریم كرده ، و دیگر نفرموده كه شرب خمر هم مصداق اثم است ، و اینكه در آن اثمی كبیر است .

و احتمالا این همان جهت است كه گفتیم خواسته است رعایت سهولت و ارفاق را كرده باشد، چون سكوت از اینكه شراب هم اثم است خود نوعی اغماض است ، همچنانكه آیه شریفه : (و من ثمرات النخیل و الاعناب تتخذون منه سكرا و رزقا حسنا) نیز اشاره به این اغماض دارد، (چون شراب را در مقابل رزق نیكو قرار داده )، و گویا مردم با اینكه صراحتا بفرماید شراب حرمتی بزرگ دارد، دست بردار نبودند، تا آنكه آیه شریفه : (لا تقربوا الصلوه و انتم سكاری ) در مدینه نازل شد، و تنها از می گساری در بهترین حالات انسان و در بهترین اماكن یعنی نماز در مسجد نهی كرده .

و اعتبار عقلی خود ما و نیز سیاق آیه شریفه نمی پذیرد كه این آیه بعد از آیه بقره ، و دو آیه مائده كه بطور مطلق از می گساری نهی می كنند نازل شده باشد، و معنا ندارد كه بعد از نهی از مطلق می گساری ، دوباره نسبت به بعضی از موارد آن نهی كنند، علاوه بر اینكه این كار با تدریجی كه گفتیم از این آیات استفاده می شود منافات دارد، چون تدریج عبارت از این است كه اول تكلیف آسان را بیان كنند بعدا به سخت تر و سخت تر از آن بپردازند نه اینكه اول تكلیف دشوار را بیان كنند، بعدا آسانتر آن را بگویند.

و سپس آیه سوره بقره كه مورد بحث ما است نازل شد، و فرمود: (یسئلونك عن الخمر و المیسر، قل فیهما اثم كبیر و منافع للناس ، و اثمهما اكبر من نفعهما) و این آیه بعد از آیه سوره نسا نازل شد، به بیانی كه گذشت ، و دلالت بر تحریم هم دارد، برای اینكه در اینجاتصریح می كند بر اینكه شرب خمر اثم است ، و در سوره اعراف بطور صریح بیان می كند كه هر چه مصداق اثم باشد خدا از آن نهی كرده .

رد سخن بعضی از مفسرین كه گفته اند آیه سوره بقره صریح در حرمت شراب نیست .

از اینجا فساد گفتار بعضی از مفسرین روشن می شود كه گفته اند: آیه سوره بقره صریح در حرمت نیست ، چون تنها دارد (قل فیهما اثم كبیر)، و این بیش از این دلالت ندارد كه در شراب اثم یعنی ضرر هست ، و در جای دیگر بطور كلی هر چیز مضری تحریم شده ، ولی آیا خصوص چیرهائی را كه مضر از جهتی و مفید از جهت دیگر است نیز شامل می شود یا نه ؟ جای اجتهاد است ، و بهمین جهت صحابه در آن اجتهاد كرده ، بعضی بطور كلی آن را ترك كرده اند،

و بعضی دیگر همچنان بر نوشیدنش اصرار می ورزیدند، و گویا پیش خود فكر كرده اند كه چه مانعی دارد، ما شراب را طوری بنوشیم كه هم از منافعش برخوردار شویم ، و هم ضررش بما نرسد، و همین اشتباه باعث و زمینه شد برای اینكه تحریم قطعی آن نازل شود، و بفرماید: (انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان - تا آنجا كه می فرماید - فهل انتم منتهون )) و وجه فساد این تفسیر آن است كه اولا مفسر نامبرده كلمه (اثم ) را به معنای مطلق ضرر گرفته ، در حالی كه اثم به معنای ضرر نیست ، و صرف اینكه در آیه شریفه در مقابل نفع قرار گرفته ، دلیل نمی شود بر اینكه به معنای ضرر باشد، كه مقابل نفع است ، و اگر به این معنا باشد مفسر نامبرده آیه (و من یشرك باللّه فقد افتری اثما عظیما) و آ یه : (فانه آثم قلبه ) و آیه : (ان تبوء باثمی و اثمك ) و آیه : (لكل امری ء منهم ما اكتسب من الاثم ) و آیه : (و من یكسب اثما فانما یكسبه علی نفسه ) و آیاتی دیگر را چگونه معنا می كند، و چگونه كلمه اثم را در آنها به معنای ضرر می گیرد؟.

و ثانیا در آیه شریفه حكم شراب را به ضرر تعلیل نكرده ، و بر فرض كه تسلیم شویم اینطور تعلیل كرده : كه ضرر شراب و قمار از نفعش بیشتر است ، دیگر معنا ندارد عبارت به این صراحت را به اجتهاد ارجاع دهد، و در حقیقت این عمل ، اجتهاد در مقابل نص است .

و ثالثا گیرم كه آیه شریفه به خودی خود قاصر باشد از اینكه دلالت بر حرمت كند، لیكن در دلالت كردنش بر اثم صراحت دارد، و با در نظر داشتن اینكه در مدی نه نازل شده ، و آیه سوره اعراف كه اثم را تحریم كرده قبل از آن نازل شده بوده ،با این حال كسی كه آیه سوره اعراف را در مكه شنیده ، دیگر چگونه می تواند در آیه مورد بحث كه در مدینه نازل شده اجتهاد كند.

از اینهم كه بگذریم آیه سوره اعراف دلالت بر حرمت مطلق اثم دارد، و آیه مورد بحث شراب و قمار را اثم كبیر یعنی فرد اعلای اثم خوانده دیگر كسی شك نمی كند در اینكه این دو از مصادیق كامل و تام اثم تحریم شده اند، چون قرآن كریم قتل ، و كتمان شهادت ، و افترا، و غیره را نیز اثم خوانده ،

و هیچ یك را اثم كبیر نخوانده به جز شراب ، و قمار، و به جز شرك كه آن را اثم عظیم نامیده و فرموده : (و من یشرك باللّه فقد افتری اثما عظیما).

آخر مرحله در تحریم خمر و میسر

و سخن كوتاه اینكه : (هیچ شكی نیست در اینكه آیه مورد بحث دلالت بر تحریم دارد).

آنگاه دو آیه سوره مائده نازل شد، و فرمود: (یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان ، فاجتنبوه لعلكم تفلحون انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر، و یصدكم عن ذكر اللّه و عن الصلوة ، فهل انتم منتهون ).

از ذیل این دو آیه بر می آید كه مسلمانان بعد از شنیدن آیه سوره بقره هنوز از می گساری دست بردار نبودند، و به كلی آن را ترك نكرده بودند، تا این دو آیه نازل شد، و در آ خرش فرمود حالا دیگر دست بر می دارید یا خیر؟.

همه آنچه گفته شد درباره شراب بود.

و اما میسر: مفاسد اجتماعی آن و اینكه مایه فرو ریختن پایه های زندگی است امری است كه هر كسی آن را به چشم خود می بیند، و نیاز به بیان ندارد، و ان شاء اللّه به زودی در سوره مائده متعرض آن خواهیم شد.

شرح بقیه مفردات آیه شریفه سیئلونك عن الحمر و المسیرقل فیها اثم كبیر...

اینجا گفتگوی ما در شراب و قمار پایان یافت ، حال به بحثی كه درباره كلمات آیه داشتیم برگردیم ، (قل فیهما اثم كبیر، و منافع للناس ) معنای كلمه اثم را گفتیم ، اما كلمه (كبیر) صفت مشبه از كبر است ، و كبر در حجم ها به منزله كثرت است در اعداد، و مقابل كبر صغر است ، همچنانكه در مقابل كثرت قلت است ، پس كبر و صغر دو وصف نسبی هستند، به این معنا كه جسم و یا حجمی معین ، نسبت به حجمی دیگر كوچك تر از حجم كبیر، ونسبت به حجمی سوم بزرگتر از حجم صغیر است ، و اگر این مقایسه و نسبت نبود هیچ چیز نه كبیر بود و نه صغیر، همچنانكه هیچ عددی نه بسیار بود و نه اندك .

و این معنا به نظر نزدیك می رسد كه اولین باری كه بشر متوجه معنای كبر شده در حجم ها بوده ، چون حجم یك كمیت متصل در جسمانیت است ، آنگاه از حجم و صورت آن منتقل به معنای شده ،

به عنوان گسترش دادن معنای كلمه ، كبر و صغر معانی را هم با این دو كلمه توصیف كردند، (مثلا گفتند فلان عمل جرمی بزرگ ، و یا خطائی بزرگ و یا احسانی كوچك است ) خدای تعالی هم فرموده : (انها لاحدی الكبر، آن عمل یكی از بزرگ ها است ).

و نیز فرموده : (كبرت كلمه تخرج من افواههم ) و نیز فرموده : (كبر علی المشركین ما تدعوهم الیه ).

و اما كلمه (عظم ) همان معنای كبر را می دهد، با این تفاوت كه عظم ظاهرا از عظم (استخوان ) گرفته شده ، كه یكی از اجزای بدن هر حیوان استخوانداری است ، چون معیار در بزرگی جثه هر حیوانی درشتی است خوانهای او است ، كه در داخل بدن او بهم پیوسته است ، آنگاه هر چیز بزرگ و درشتی را هم به عنوان استعاره عظیم خواندند، و بعد از كثرت استعمال معنای اصلی كلمه شد و مانند سایر مواد اصلی و مشتقات هم از آن اشتقاق یافت .

و كلمه (نفع ) مخالف كلمه (ضرر) است و این دو كلمه بر اموری اطلاق می شود كه یا محبوب و مطلوب دیگران است ، و یا مكروه ، همچنانكه دو كلمه خیر و شر اطلاق می شود بر اموری كه یا مطلوب برای خودش است ، و یا مكروه برای خودش ، (دوای نافع است برای مریض ، و سم مضر است برای انسان ، ولی چیزی كه خیر و یا شر است برای خودش خیر و یا شر است )، و مراد از منافع شراب و قمار، منافعی است كه در خرید و فروش و یا ساختن آن ، و یا در سرگرمی با آن است ، و چون در ذیل آیه ، اثم با منافع آن دو مقایسه شد، و فرمود اثم آن دو اكبر است لذا جهت كثرت منافع را الغا كرد، و فرمود: (نفعهما) برای اینكه عدد در كبر دخالتی ندارد.





و یسئلونك ما ذا ینفقون قل العفو





معنای عفو در (یسئلونك ماذا ینفقون قل العفو...)

كلمه (عفو) بطوریكه راغب گفته به معنای آن است كه به سوی چیزی خم شوی ، تا آن را بگیری ، این معنای اصلی كلمه نامبرده است لیكن از آنجائی كه عنایات مختلفه ای در كلام پیدا شد، ناگزیر كلمه نامبرده را در معانی مختلفه ای استعمال كردند، مانند آمرزش ، و محو كردن اثر، و واسطه شدن در انفاق ، كه همین معنای اخیر منظور آیه است و خدا داناتر است .

گفتار در اینكه چرا در پاسخ از اینكه (چه انفاق كنیم ؟) فرموده : (عفو را) همان گفتاری است كه ما در تفسیر آیه (یسئلونك ما ذا ینفقون ؟ قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین ...) گذراندیم .





یبین اللّه لكم الایات لعلكم تتفكرون فی الدنیا و الاخرة





ظرف (در دنیا و آخرت ) متعلق است به جمله (تتفكرون )، ولی ظرف آن نیست ، و معنای آیه این است كه شاید شما درباره امور دنیا و آخرت فكر كنید، (نه اینكه در دنیا و آخرت فكر كنید)، بلكه درباره حقیقت این دو نشاه ، البته آنچه مربوط به شما است فكر كنید، و بفهمید كه دنیا خانه ای است كه خدا آن را برای شما آفرید، تا در آن زندگی كنید، و آنچه برایتان در خانه آخرت كه بازگشتگاه شما است نافع است كسب كنید، چون در آخرت به سوی پروردگارتان بازگشت می كنید و خدا شما را در برابر اعمالی كه در دنیا كرده اید جزا می دهد

دو نكته در آیه : 1 تشویق مردم به تفكر پیرامون حقایق وجود 2 عدم رضایت به تقلیدو اطاعت كوركورانه

در این آیه شریفه دو نكته هست ، اول اینكه مردم را تشویق و تحریك می كند به این كه پیرامون حقایق وجود، و معارف مبداء و معاد و اسرار طبیعت بحث كنند و در طبیعت اجتماع و نوامیس اخلاق ، و قوانین زندگی فردی و اجتماعی بیندیشند و سخن كوتاه آنكه از میان تمامی علومی كه ازمبداء و معاد و حقایق بین آن دو بحث می كند، آنچه را كه مربوط به سعادت و شقاوت انسان است بكار بگیرند.

دوم اینكه قرآن كریم هر چند كه بشر را به اطاعت مطلقه و بی چون و چرای خدا و رسول دعوت می كند، الا اینكه به این هم رضایت نمی دهد كه مردم احكام و معارف قرآنی را با جمود محض و تقلید كوركورانه ، و بدون هیچ تفكر و تعقلی بپذیرند، بلكه باید فكر و عقل خود را بكار بگیرند، تا در هر مساءله حقیقت امر كشف شود، و با نور عقل راهشان

در این سیر و سلوك روشن گردد.

و گویا مراد از تبیین همان كشف و پرده برداری از علل احكام و قوانین ، و روشنگری اصول معارف و علوم باشد.





و یسئلونك عن الیتامی ، قل اصلاح لهم خیر





وجه اینكه مسلمانان از امر ایتام از پیامبر اسلام (ص )سوال كردند

این آیه شریفه اشعار بلكه دلالت دارد بر نوعی تخفیف و تسهیل ، چون اول اجازه خلط و آمیزش با ایتام را می دهد، بعدا می فرماید و اگر خدا خواست كمكتان می كند، و از این تعبیر معلوم می شود كه مسلمانان قبلا تشدیدی از خدا نسبت به امر ایتام شنیده بودند، كه مایه تشویش و اضطراب دلهاشان می شده ،

و همین اضطراب وادارشان كرده كه از امر ایتام سوال كنند، و واقع هم همینطور بوده ، چون آیاتی شدید اللحن در امر ایتام نازل شده بود، مانند آیه : (ان الذین یاكلون اموال الیتامی ظلما، انما یاكلون فی بطونهم نارا، و سیصلون سعیرا) و آیه : (و آتوا الیتامی اموالهم ، و لا تتبدلوا الخبیث بالطیب ، و لا تاكلوا اموالهم الی اموالكم ، انه كان حوبا كبیرا). كه در اولی خوردن مال یتیم را خوردن آتش ، و در دومی خوردن خبیث و جرمی كبیر خوانده .

پس از ظاهر امر چنین بر می آید كه آیه مورد بحث بعد از آیات سوره نساء نازل شده ، و با این معنا آن روایاتی كه درشاءن نزول آیه وارد شده و به زودی از نظر خواننده می گذرد، تاءیید می شود و در جمله : (قل اصلاح لهم خیر...)، از آنجا كه كلمه (اصلاح ) نكره و بدون الف و لام آمده ، دلالت دارد بر اینكه آنچه مرضی خداست نوع خاصی از اصلاح است ، نه هر اصلاحی ، هر چند كه اصلاح ظاهری باشد، پس باید گفت نكره آمدن اصلاح برای افاده تنوع است و در نتیجه مراد از صلاح اصلاح حقیقی است ، نه صوری و جمله ذیل آیه هم كه می فرماید: (و اللّه یعلم المفسد من المصلح ...)، به این نكته اشعار دارد.





وان تخالطوهم فاخوانكم





ترخیص در اختلاط سرپرستان و اولیاء ایتام با ایتام ، متضمن مساوات بین تمام مومنین است

این جمله به مساواتی اشاره می كند كه خدای تعالی در میان تمامی برقرار كرده می خواهد، تمامی صفات و تعیناتی كه باعث امتیاز یك طبقه از طبقه دیگر است ، و ریشه بروز همه انواع فساد در میان مردم می شود مثلا این آن دیگری را برده خود می كند، و آن این دیگری را به استضعاف می كشد، و ذلیل خود نموده به او بزرگی می فروشد، و نیز باعث انواع ظلم ها و تجاوزات می شود لغو شده اعلام كند، آری با این اعلام برادری است كه موازنه و هم سنگی میان دو طبقه مردم میان یتیم ضعیف و ولی قوی ، میان توانگر میلیونر و فقیر خاكسترنشین ، و همچنین میان هر ناقص و تامی بر قرار می شود، همچنانكه در جای دیگر هم فرمود: (انما المؤ منون اخوة ).

پس معلوم می شود آیه شریفه آن مخالطه با یتیم را تجویز می كند كه مخالطه برادرانه باشد، مخالطه دو برادر كه در حقوق اجتماعی بین مردم برابرند آنچه از مالش برداشته می شود، مانند و برابر همان مالی است كه به او می دهند پس آیه مورد بحث مقابل آیه : (و آتوا الیتامی اموالهم ، و لا تتبدلوا الخبیث بالطیب ، و لا تاكلوا اموالهم الی اموالكم انه كان حوبا كبیرا)قرار دارد، و این محاذات یكی از شواهدی است بر اینكه در آیه مورد بحث نوعی تخفیف و تسهیل داده شده ، همچنانكه ذیل آیه نیز بر آن دلالت كرد و نیز جمله : (و اللّه یعلم المفسد من المصلح ) هم تا حدی بر آن دلالت داشت .

پس معنای آیه چنین است كه آمیزش با ایتام اگر ضروری شد جایز است (و این همان تخفیف نامبرده است )، ولی باید نظیر مخالطت دو برادر باشد یعنی با تساوی حقوق باشد، آن وقت است كه دیگر جای ترس و دلواپسی نیست ، چون این عمل اگر به فرض ، اصلاح باشد، آنهم اصلاح حقیقی نه صوری ، عمل خیری است ، و حقیقت امر هم بر خدا پوشیده نیست ، تا بترسید مبادا صرفا به خاطر اینكه مخالطت كرده اید از شما مؤ اخذه كند، نه خدای سبحان مفسد را از مصلح تمیز می دهد.





واللّه یعلم المفسد من المصلح ...





كلمه (یعلم ) نسبت به كلمه (مفسد) كه مفعول آن است بدون واسطه عمل كرده ، ولی كلمه (مصلح ) را با حرف (من ) مفعول خود كرده ، و این گویا بدین جهت است كه كلمه (یعلم ) در اینجا متضمن معنای تمیز است ، و كلمه (عنت ) به معنای كلفت و مشقت است .

بحث روایتی

(در ذیل آیات گذشته مربوط به شراب و قمار، انفاق و سرپرستی ایتام )

در كافی از علی بن یقطین روایت كرده كه گفت : مهدی عباسی از ابی الحسن موسی بن جعفر (علیه السلام ) از شراب پرسید، آیا در كتاب خدا حرام است یا خیر؟ چونكه مردم منهی بودن آنرا می دانند ولی حرمتش را نمی دانند.

حضرت فرمود بلكه حرام است ، پرسید در كجای قرآن تحریم شده ای ابا الحسن ؟ فرمود: در آیه : (انما حرم ربی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن ، و الاثم و البغی بغیر الحق )، آنگاه امام پس از چند كلمه فرمود: اما اثم عینا همان خمر است ، برای اینكه در جای دیگر فرموده :(یسئلونك عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم كبیر، و منافع للناس ، و اثمهما اكبر من نفعهما) پس به حكم این آیه خمر و میسر در كتاب خدا اثم است و اثم آن دو از منفعتی كه ممكن است داشته باشد بیشتر است همچنانكه خدا فرمود،

مهدی گفت : ای علی بن یقطین این فتوائی است هاشمی گفتم : درست است ، یا امیرالمؤ منین ، حمد خدای را كه این علم را از شما اهل بیت بیرون نكرد می گوید: به خدا سوگند مهدی بدون درنگ گفت : تو درست می گوئی ای رافضی .

روایتی از ائمه معصومین علیه السلام در شدت حرمت شرب خمر

مولف : در سابق بیانی كه معنای این روایت را روشن كند گذشت .

و باز در كافی از ابی بصیر از یكی از دو امام صادق و باقر (علیهماالسلام ) روایت كرده كه فرمود خدای تعالی برای معصیت خانه ای و صندوقی قرار داده ، و برای آن دری درست كرده ، و آن در را قفل كرده ، و برای آن قفل كلیدی هست ، و آن شراب است . و نیز در همان كتاب از امام صادق (علیه السلام ) روایت آورده كه فرمود: رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) فرمود: شراب سر منشا تمامی گناهان است .

و باز در آن كتاب از اسماعیل روایت كرده كه گفت : امام باقر (علیه السلام ) به طرف مسجد الحرام آمد، جمعی از قریش به وی نگریسته و گفتند: این معبود اهل عراق است ، بعضی از خود آنان گفت : خوب است كسی را بفرستیم نزدش ، جوانی را فرستادند، جوان پرسید: عمو جان از همه گناهان كبیره بزرگتر چیست ؟ فرمود: شرب خمر.

و نیز از ابی البلاد از یكی از آن دو بزرگوار روایت كرده كه فرمود: خدای تعالی به هیچ گناهی بزرگتر از شرب مسكر نافرمانی نشده ، چون این مست است كه ندانسته هم نماز واجب را ترك می كند، وهم به مادر و دختر و خواهر خود می پرد.

و در احتجاج آمده كه زندیقی از امام صادق (علیه السلام ) پرسید: یا ابا عبد اللّه چرا خدا شراب را كه هیچ لذتی لذیذتر از آن نیست حرام كرد؟ فرمود: بدین جهت حرام كرد كه ام الخبائث ، و منشا تمامی شرور است ساعتی بر شارب خمر می گذرد كه در آن ساعت عقلش از كفش رفته ، نه پروردگار خود را می شناسد و نه از هیچ معصیتی پروا دارد (تا آخر حدیث ).

مولف : این روایات یكدیگر را تفسیر می كنند، و تجربه و حساب عقل هم مساعد آنها است .

پیامبر اسلام (ص ) شارب خمر را لعنت می كند

و در كافی از جابر از امام باقر (علیه السلام ) روایت آورده كه فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) در مساءله خمر ده نفر را لعنت كرد 1 - آنكه درخت خرما و یا انگور و یا چیز دیگر را به منظور شراب می كارد 2 - آنكه باغبانیش می كند 3 - آنكه آنرا می فشارد 4 - آنكه می نوشد 5 - آنكه ساقی شراب می شود 6 - آنكه شراب را بار می كند 7 - آنكه بار شراب را برایش می برند 8 - آنكه آنرا می فروشد 9 - آنكه شراب را می خرد10 - آنكه پول شراب را می خورد. و نیز در كافی و محاسن از امام صادق (علیه السلام ) روایت آورده كه فرمود رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلم ) فرمود: ملعون و باز ملعون است ، كسی كه كنار سفره ای بنشیند كه درآن سفره شراب نوشیده می شود.

مؤ لف : آیه شریفه (و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان ) مؤ ید این دو روایت است .

و در خصال به سند خود از ابی امامه روایت كرده كه گف ت : رسولخدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: چهار طایفه اند كه خدا در قیامت نظری به آنان نمی افكند (یعنی رحمتش را شامل حال آنان نمی كند) 1 - عاق 2 - كسی كه زیاد منت می گذارد 3 - كسی كه قضا و قدر را تكذیب می كند 4 - كسی كه بر شرب خمر عادت كرده است .

روایتی درباره وضع شارب خمر در روز قمامت

و در امالی ابن الشیخ به سند خود از امام صادق (علیه السلام ) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) روایت آمده كه فرمود: پروردگارم جل جلاله سوگند خورده كه هیچ بنده ای از بندگانم در دنیا شراب ننوشد، مگر آنكه در قیامت به همان مقدار كه نوشیده از حمیم دوزخ به او می چشانم ، حال چه اینكه اهل عذاب باشد و یا آمرزیده باشد آنگاه فرمود: روز قیامت شارب الخمر با روی سیاه و چشمانی كبود محشور می شود در حالی كه گونه اش كج و معوج است ، آب از دهانش ریزان ، و زبانش از پشت سرش آویزان است .

و در تفسیر قمی از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود: این معنا بر خدا حق و سزاوار است ، كه به شارب الخمر بنوشاند آن آبی را كه از فرج زنان فاحشه می ریزد و در آن روز آن آب عبارت است از صدید، و صدید چرك و خون غلیظ و درهمی است كه حرارتش و بوی

گندش اهل دوزخ را عذاب می دهد.

مولف : شاید بتوان گفت كه آیه : (ان شجره الزقوم طعام الاثیم كالمهل یغلی فی البطون ، كغلی الحمیم ، خذوه فاعتلوه الی سواء الجحیم ثم صبوا فوق راسه من عذاب الحمیم ، ذق انك انت العزیز الكریم ). این روایات را تاءیید می كند، چون می فرماید: (به درستی درخت زقوم طعام گنه كار است كه چون مس مذاب در درون دلها می جوشد، فرمان می رسد: بگیرید او را و تا وسط دوزخ ببرید، و سپس از بالای سرش ‍ عذاب حمیم بریزید، (و به او بگوئید) بچش این را كه تو همان دردانه ای بودی كه برای خود احترامی قائل بودی ) و در همه معانی گذشته روایات بسیاری دیگر هست .

و در كافی از وشاء از ابی الحسن (علیه السلام ) روایت آورده كه گفت : من از آن جناب شنیدم می فرمود: میسر قمار است .

روایاتی در شاءن نزول (و یسئلونك ماذا ینفقونقل العفو) و معنای عفو

مولف : روایات در این معنا بسیار زیاد است ، بطوریكه هیچ شكی در آن نیست .

و در الدرالمنثور در تفسیر آیه (و یسئلونك ماذا ینفقون ...) از ابن عباس روایت آورده كه گفت : چند نفر از صحابه بعد از آنكه ماءمور شدند در راه خدا انفاق كنند، نزد رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله ) شدند، و عرضه داشتند ما نفهمیدیم این نفقه ای كه ماءمور شده ایم از اموالمان در راه خدا بدهیم چیست ؟ بفرما چه باید بدهیم ، خدای تعالی این آیه را نازل كرد: (و یسئلونك ماذا ینفقون قل العفو)، و قبل از این آیه مسلمانان آن قدر انفاق می كردند كه حتی مختصری كه صدقه دهند و مالی كه غذائی برای خود فراهم كنند برایشان نمی ماند.

و نیز در الدرالمنثور است كه از یحیی روایت شده كه گفت : من شنیدم معاذ بن جبل ، و ثعلبه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) شدند و پرسیدند: یا رسول اللّه ما برده دار و زن و بچه دار هستیم ، بفرما از اموال خود چه مقدار انفاق كنیم ؟ خدای تعالی این آیه را نازل كرد كه : (و یسئلونك ما ذا ینفقون قل العفو).

و در كافی و تفسیر عیاشی از امام صادق (علیه السلام ) روایت آمده كه فرمود: عفو به معنای حد متوسط است .

و در تفسیر عیاشی از امام باقر و امام صادق (علیه السلام ) روایت آورده كه فرمود: عفو یعنی مقدار كفایت ، و در روایتی كه از ابی بصیر نقل كرده فرموده عفو، به معنای میانه روی است .

و نیز در آن كتاب در ذیل آیه : (الّذین اذا انفقوا لم یسرفوا، و لم یقتروا، و كان بین ذلك قواما) از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود: وقتی آن صحیح نبود، و این هم صحیح نبود، قهرا حدوسط صحیح است .

و در مجمع البیان از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود: عفو آن مقداری است كه از قوت سال زیاد بیاید.

مولف : روایات همه با هم متوافقند، و روایت اخیر از قبیل بیان مصداق است ، و روایات در فضل صدقه و كیفیت و مورد و كمیت آن از حد شمار بیرون است كه انشاءاللّه بعضی از آنها در موارد مناسب خواهد آمد.

روایاتی در شاءن نزول (و یسئلونك عن الیتامی )

و در تفسیر قمی در ذیل آیه : (و یسئلونك عن الیتامی از امام صادق (علیه السلام ) روایت كرده كه فرمود بعد از آنكه آیه : (ان الذین یاكلون اموال الیتامی ظلما، انما یاكلون فی بطونهم نارا، و سیصلون سعیرا) نازل شد، هر كس یتیمی در خانه داشت از خانه بیرون كرد، و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) پرسیدند جز این چه می توانستیم بكنیم ؟ در پاسخ ، این آیه نازل شد: (یسئلونك عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر، و ان تخالطوهم فاخوانكم فی الدین ، و اللّه یعلم المفسد من المصلح ).

و در الدرالمنثور از ابن عباس روایت كرده كه گفت : وقتی خدای تعالی آیه : (و لا تقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن )، و آیه : (ان الذین یاكلون اموال الیتامی ...)، نازل شد، كسانی كه یتیمی در خانه خود داشتند طعام و شراب خود را از طعام و شراب یتیم جدا نموده ، سهم او را بیشتر از سهم خود می دادند، و اگر یتیم نمی توانست همه آن طعام و نوشیدنی را مصرف كند، و زیاد می آمد، زیادیش را هم مصرف نمی كردند تا فاسد شود، و این برای آنان دشوار بود، لاجرم جریان را به عرض رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) رساندند خدای تعالی این آیه را نازل كرد: (یسئلونك عن الیتامی ، قل اصلاح لهم خیر، و ان تخالطوهم فاخوانكم )، از آن پس سفره خود و ایتام را یكی كردند با آنها خوردند و نوشیدند.

مولف : این معنا از سعید بن جبیر و عطا و قتاده نیز روایت شده .